رو به راه نیست احوالم ، شبا بد روزا درگیرِ کارم
حالم خوش نی ، تو منو کشتی
پشتِ پنجره میشینم و خنده این پشت نی
اخما توو هم ، غُصه ها کوهن
انگار مجبورم که ازت دورم
بی تو این شب ها چقده شومن
چقده رفتارت تاثیر داره رو من
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غمِ تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پَر میزنه موهاتو نوازش کنم
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غمِ تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پَر میزنه موهاتو نوازش کنم
یه چیزی میگم بهت شاید بخندی بهم
شاید اصلاً چِشاتو باز ببندی بره
یه چیزی میگم فقط ، در حدِ گله